معماری از زیر: گلچین | سرجیو فرو | ویرایش شده توسط Silke Kapp و ماریانا مورا ترجمه الن هیوارد و آنا نائومی دی سوزا | کتاب های مک | 38 دلار
سرجیو فرو در یک دیدگاه مترقی از معماری آموزش دیده بود. او از معلمش، مدرنیست بزرگ برزیلی ویلانووا آرتیگاس، یاد گرفت که معماری باید «انسانی، بزرگوارانه، و جهت گیری اجتماعی» یا «هنر اولیه مردم آزاد» باشد. با این حال، باور فرو به امکان فوری تحقق این چشم انداز عمیقاً با تجارب و شرایط جوانی وی تضعیف شد. کتاب جدید منتشر شده توسط MACK با عنوان معماری از زیر: گلچین، این داستان را از طریق مجموعه ای از مقالات بیان می کند.
در سال 1957، جوسلینو کوبیچک، رئیس جمهور برزیل، پروژه ای عظیم برای پایتختی جدید برای کشور پیشنهاد کرد. با این حال، آنچه فرو و همکارش رودریگو لفور در کار به عنوان معمار در برازیلیا کشف کردند، ایمان او را به حرفهاش متزلزل کرد. شرایط وحشتناکی که کارگران ساختمانی در آن زندگی و کار می کردند، در تضاد کامل با مأموریت اجتماعی مورد نظر پروژه قرار داشت. هنگامی که برزیل با کودتای 1964 که یک دیکتاتوری نظامی دست راستی را به قدرت رساند، لرزید، بسیاری از جناح چپ، از جمله فرو، به مبارزه مسلحانه علیه رژیم جدید پرداختند. فرو که به خاطر اعمالش به زندان محکوم شد، خود را در جمع کارگران ساختمانی زندانی یافت که تجربیات خود را از بهره برداری در سایت های ساختمانی با او در میان گذاشتند. پس از چنین تجربیاتی، فرو مشخص کرد که دیگر نمی تواند معماری را تمرین کند. او نوشت: «به خاطر انسجام، ادامه طراحی پروژهها در حالی که نقش بهرهبردار طراحی را محکوم میکرد، غیرممکن بود.»
فرو از چنین تجربیاتی دیدگاهی منحصر به فرد در معماری ایجاد کرد. به طور نامناسبی در عنوان این گلچین آمده است، معماری از زیر، سخنرانی ها و نوشته های او به رابطه بین معماری و توسعه سرمایه داری از منظر شرایط تولید آنها می پردازد. این دیدگاه، که در چارچوب مارکسیسم فرو شکل میگیرد، بینشهای مهمی در مورد این رشته، حرفه و روابط آن با سرمایهداری ارائه میکند. تا کنون، این نوشته ها تا حد زیادی در دسترس خوانندگان انگلیسی نبود. این بینشها اساساً بر تاریخ معماری، از اواخر دوره قرون وسطی تا کنون تأثیر میگذارند، اما چارچوبهای انتقادی را نیز برای درک مسائل معاصر در کار معماری پیشنهاد میکنند.
ویراستاری سیلک کاپ و ماریانا مورا و ترجمه الن هیوارد و آنا نائومی دسوزا، معماری از زیر: گلچین مقالاتی از فرو را در بازه زمانی 1967 تا 2014 گردآوری می کند (با دو جلد دیگر در حال آماده سازی). همراه با تصاویر و پاورقی ها، این نوشته ها در سراسر تحقیقات نویسنده در زمینه سیاست و تاریخ معماری و همچنین تاریخ هنر است. نگرانی اصلی فرو را میتوان بهعنوان تلاش برای ردیابی شرایط و شرایطی توصیف کرد که از طریق آن معماری به عملی متمایز از ساخت و ساز تبدیل شد. برای این منظور، او ظهور چهره مدرن معمار در رنسانس ایتالیا را به عنوان محصول مبارزات طبقاتی که در این زمان انجام می شود، می داند.
تاریخ انتقادی فرو از تولیدات معماری، و در واقع تولید تاریخی معمار، در چندین مقاله در این گلچین بازتاب داده شده است. این مقالات به جای ترسیم یک روایت خطی، در محتوای تاریخی خود همپوشانی دارند، اما به این موضوع در طیفی از موضوعات و دغدغه ها می پردازند. با برداشتن خواننده از اواخر دوره قرون وسطی تا به امروز، تأثیر انباشته آنها چالشی اساسی برای تاریخ نگاری دریافتی معماری ایجاد می کند.
یکی از دغدغههای اصلی فرو، شناسایی این موضوع است که چگونه و چرا معماری به یک عمل متمایز از ساختمان تبدیل شد. تا اواخر قرون وسطی، مشاغل مختلف ساختمان از میزان قابل توجهی استقلال در سازماندهی و اجرای کار خود برخوردار بودند. با این حال، کار این کارگران به طور فزاینده ای توسط بازیگران اجتماعی بیرونی و استثمارگر هدایت و تعیین شد. بهویژه در توسعه تکنیکهای طراحی معماری – به عنوان وسیلهای برای برنامهریزی و پروژهسازی آثار ساختمانی با و برای طبقه ثروتمندی از مشتریان – معماران به جدایی طراحی از ساخت و ساز و دانش از اجرا دست یافتند. کار ساخت و ساز به طور مؤثری مهارت زدایی شد و وضعیت سازندگان به همان نسبت کاهش یافت.
بنا به دلایل خوب، فرو صراحتاً معماران آن زمان و اکنون را به عنوان «درباریان سرمایه داری» توصیف می کند. از فیلیپو برونلسکی برای توجه ویژه در این زمینه دعوت می شود، به ویژه به دلیل کنترلی که او بر کارگران ساختمانی در ساختن گنبد معروف سانتا ماریا دل فیوری در فلورانس اعمال کرد. در خدمت حامیانی که میخواهند پیروزی خود را بر ciompi قیام کارگران در سالهای 1378-1382، برونلسکی «کارگرانی را از یک شهر همسایه استخدام کرد تا اعتصاب محلی را برای دستمزدهای بالاتر بشکند – فقط به محلیها اجازه داد زمانی که دستمزدهای کمتری را پذیرفتند (در نتیجه ارزش اضافی مطلق را افزایش دهند) بازگردند.
چرخش از گوتیک به کلاسیک در معماری رنسانس، که از منظر محوطه ساختمان دیده میشود، نیز در قالبی متفاوت از رفتار تاریخی معمول آن ظاهر میشود. فرو در مقالههای «از استراسبورگ تا پاریس» و «از پاریس تا دبی»، بهجای نشاندادن مرحلهای مهم در پیشرفت خطی سبکها، استدلال میکند، چرخش به کلاسیک وسیلهای برای معماران بود تا مهارتهای موجود در صنایع دستی سنگتراش را ایجاد کنند. ، آشنا فقط در کار با اشکال سنتی گوتیک، زائد. کل نیروی کار از مهارت هایی که می توانست برای مذاکره در مورد شرایط بهتر و جبران کار خود استفاده کند، ربوده شد. فرو استدلال کرد که «کارگران دوره گوتیک قوانین را می دانستند، درآمد عادلانه داشتند، فقط نه ماه از سال کار می کردند، و مهمتر از همه، دانش گرانبها خود را به طور کامل در اختیار داشتند. برای اقتصاد نوپا، این غیرقابل قبول بود. این کارگران باید رام می شدند، تحت سلطه قرار می گرفتند.»
فرو همین منطق را در مورد دیدگاه ما درباره گذار اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم از چوب و سنگ به فولاد و بتن، همانطور که در مقاله «بتن به عنوان سلاح» به آن پرداخته است، اعمال می کند. این مصالح جدید بهجای اینکه مستقیماً نشاندهنده پذیرش مدرنیته در معماری باشند، بهعنوان سلاحهایی در جنگ طبقاتی که سرمایه علیه کارگران ساختمانی به راه انداخته بود، استفاده شد. کار در مواد مدرن مستلزم اشکال مختلف و انتزاعی تری از دانش بود: محاسبات، مطالعات ساختاری، جزئیات فنی دقیق، و مقادیر دقیق. بنابراین تغییر در مصالح ساختمانی دانش و همراه با آن قدرت را دوباره از کارگران به معماران و مهندسان و از محل ساختمان به استودیو یا دفتر منتقل کرد.
با بسیج درک مارکسیستی از اقتصاد سیاسی، فرو به طور مؤثر منطق مبارزه طبقاتی را که این تحولات را هدایت می کند، به تصویر می کشد: «این چرخش ارزش اضافی نسبی را تقویت کرد و منافع سرمایه را در مواجهه با فشار فزاینده برای کوتاه کردن روز کاری، یعنی کاهش مازاد مطلق، تأمین کرد. ارزش.”
فرو همچنین از تغییرات ظاهری و ترکیب مادی معماری انتقاد می کند و آن را غیرصادقانه و غیرمنطقی می داند. کلاسیک کار ساخت و ساز را پنهان می کند. بتن برخلاف “منطق ساخت و ساز” استفاده می شود. فرو استدلال می کند: «طراحی که خود را در مقابل ساخت واقعی قرار می دهد، تمایل دارد به عنوان یک ماسک ظاهر شود.» گرچه این خط استدلال توسط فرو با نظریه فتیشیسم کالایی مارکس ترکیب می شود: جایی که یک کالا به عنوان بیان بی واسطه ارزش اقتصادی خود ظاهر می شود. البته این ارزش در واقع محصول کار است. فرو استدلال کرد که «بعد زیباییشناختی» معماری «یک کارکرد زیرزمینی اساسی برای سرمایه دارد: توجه را از مکان و لحظهای که در آن اخاذی چشمگیر ارزش اضافی رخ میدهد منحرف میکند».
سرمایه داری دنیایی وارونه است که در آن روابط بین چیزها واقعاً بر روابط بین مردم غالب است. آمیختگی ظاهر معماری با فتیشیسم کالایی (فرو اولین یا تنها کسی نیست که این کار را انجام داده است) این تأثیر تاسف بار دارد که نشان می دهد پرداختن به مسائل یکی مشکلات دیگری را حل می کند. نمی خواهد. معماری نه با پیروی از منطق ساخت و ساز و نه با اجازه دادن به بیان پنهان کار، نتوانست نقش خود را در تولید و انباشت ارزش به طور فعال خنثی کند. حتی اگر بدانیم که چگونه و در کجا ارزش این چنین ظالمانه از کارگر ساختمانی اخاذی می شود، معماری مورد بحث در خدمت سرمایه داری نیست.
دیدگاههای بزرگتر فرو در مورد توزیع دانش و تکنیک مبتنی بر طبقات همچنان مناسب است. امروزه بسیاری از معماران خود را در معرض مهارتزدایی میدانند – به پهپادهای نرمافزار طراحی تقلیل یافتهاند که باید خود را در آن جای دهند، زیرا نیروی کارشان در کارهای بزرگ و جهانی شده به طور فزایندهای توسط نخبگان کوچک هدایت میشود. درک فرو از روابط بین سرمایه، نیروی کار و طراحی نمی تواند برای این مخمصه مهمتر یا ضروری باشد، بنابراین این کتاب جدید نیاز به مطالعه دارد.
داگ اسپنسر یک نظریه پرداز منتقد معماری است که روی کتاب بعدی خود کار می کند. فرم و فتیش: معماری و غایات سرمایه داری (بلومزبری آکادمیک، 2025).
منبع: https://www.archpaper.com/2024/07/in-architecture-from-below-sergio-ferro-architecture-capitalist-development/