در سال 1516، نویسنده و سیاستمدار بریتانیایی سر توماس مور این کتاب را منتشر کرد اتوپیا. عنوان بازی با کلمات یونانی برای “مکان خوب” بود (eu-topos) و “بدون مکان” (ou-topos). اتوپیا جزیره ای خیالی را توصیف کرد که در آن یک جامعه ایده آل شکل گرفت. برخلاف سیستم فئودالی بریتانیا در زمان مور، که در آن اشراف زمین دار بر مردم عادی فقیر کشاورزان، صنعتگران و بازرگانان حکومت می کردند. اتوپیا جامعهای برابریخواه را به تصویر میکشد که در آن مالکیت خصوصی وجود نداشت و آرمانشهرهای ساکن در آن عاری از خشونت، تبعیض جنسی و عدم تحمل مذهبی زندگی میکردند.
در چند صد سال پس از آن، فعالان، طراحان، صنعتگران و رهبران مذهبی صدها دیدگاه آرمانشهری را تولید کردهاند که بسیاری تصور میکردند اما برخی کاملاً محقق شدهاند. صرف نظر از شکل نهایی، هر کدام یک دیدگاه خلاقانه از اینکه یک واقعیت اجتماعی، سیاسی و فیزیکی متفاوت ممکن است شبیه باشد.
از پیکربندیهای درونیتر و مبتنی بر ایمان تا طرحهای شهری بزرگ، آرمانشهر مترادف با دگرگونی باقی میماند.
دگرگونی دقیقاً همان چیزی است که جامعه تحقیقاتی آب و هوا در مورد بحران آب و هوا به دنبال آن است: نوع خاصی از راه حل که وظیفه آن انجام همه آن است، از کاهش انتشار گازهای گلخانه ای گرفته تا سازگاری با و محافظت از ما در برابر بدتر شدن الگوهای آب و هوایی. بنابراین، شاید تعجبی نداشته باشد که تلاش ها برای این طرح های طراحی یکپارچه در حال افزایش است. کارشناسان طراحی به درخواست دانشمندان، سیاست گذاران و مردمی که خواستار کاهش اتکا به سوخت های فسیلی و انعطاف پذیری در برابر فاجعه آب و هوایی هستند، توجه می کنند.
در سالهای اخیر، پیشنهادهای براق برای شهرهای بدون کربن، شهرهای بدون ماشین، شهرهای خطی، شهرهای مدولار و حتی شهرهای شناور کم نبوده است، که همگی نویدبخش انقلابی در زندگی بهگونهای که ما میشناسیم را میدهند. اما آیا این طرحها واقعاً آرمانگرا هستند؟ این سوال در طول چندین سال گذشته تحقیقات من را هدایت کرده است، در حالی که من ظهور چشم انداز اتوپیکی را بررسی می کردم، به ویژه در رابطه با بحران آب و هوا. من محصولات یا نتایج این تفکر را «کلیماتوپیا» نامیدهام. کلیماتوپیاها طرحهای آرزویی برای تغییرات آب و هوایی هستند که راهحلی برای کاهش و/یا سازگاری برای محیط ساخته شده پیشنهاد میکنند و به طور انتقادی، چشماندازی برای تحول اجتماعی-سیاسی را شامل میشوند. این چیزی است که آنها را آرمانگرا می کند. مانند همه مدینه فاضله ها، اقلیم ها نه ذاتا خوب هستند و نه بد. این به چشم بیننده می افتد. بسیاری از این پیشنهادها مفاهیمی از آرمان شهر را در مواد بازاریابی خود به کار می برند که برخی از آنها کاملاً خود را توصیف می کنند.
برای معماران و شهرسازان حتی 30 سال پیش، این امر نامناسب بود. در طول دهههای پست مدرنیستی قرن بیستم، اتوپیا به دلیل جذابیت خطرناک مدرنیستی که بر خلوص طراحی بر زندگی انسان تأکید میکرد، به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990، این موضوع تا حد زیادی رد شد و در نهایت با علاقه رو به رشد فرهنگی ما به دیستوپیاها جایگزین شد. بلدرونر). اما همانطور که هر کسی که برای مبلمان مدرن میانه قرن صرفه جویی می کند، می داند، آنچه در اطراف وجود دارد، به وجود می آید. مدینه فاضله بار دیگر به نفع خود بازگشته است و با سر به میان مردمی ناامید شده که به دنبال نجات خود از تباهی هستند.
با این حال، مشکل این است که بسیاری از این طرحهای کلیماتوپیا مدرن با ویژگیهایی که یک آرمانشهر را میسازد، درگیر نمیشوند. اتوپیک: توجه عمیق و مستمر به ابعاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زندگی انسان. چشم انداز تکنولوژیکی کنونی ما با توجه به قابلیت های رندرینگ فوتورئالیستی که به تصاویر هیجان انگیز از آینده های جذاب و مقاوم در برابر آب و هوا امکان تکثیر می دهد، مشکل را بیشتر کرده است (اصطلاحی که منتقد کیت واگنر به درستی «معماری روابط عمومی» را ابداع کرده است). بنابراین، یک اقلیم مترادف با یک شهر براق بدون خودرو در بیابان می شود نه پیشنهادی که در واقع به عوامل اصلی آسیب پذیری و خطرات آب و هوایی می پردازد.
پرسیدن این موضوع از معماری و شهرسازی به تنهایی ممکن است پوچ یا غیرمنصفانه به نظر برسد. اما تاریخچه ای غنی از طرح های معماری و برنامه ریزی وجود دارد که ثابت می کند چنین طرح هایی می توانند وجود داشته باشند و در واقع زمانی وجود داشته اند. به عنوان مثال می توان به کار چارلز فوریه فیلسوف فرانسوی قرن هجدهم اشاره کرد که شکلی مشترک از زندگی و کار در حومه شهر به نام «فالانستر» را پیشنهاد کرد. طرحبندی باغشهر قرن نوزدهمی ابنزر هاوارد، طراح شهری؛ و معمار پائولو سولری “آرکولوژی” از دهه 1970. همه اینها نقش مالکیت دارایی، نیروی کار، تعاملات اجتماعی و دسترسی به طبیعت را در جستجوی آینده های سالم تر و عادلانه تر مورد بررسی قرار دادند. اگرچه برخی شکست خوردند یا از جاه طلبی های اولیه خود کوتاهی کردند، اما معماری سیاسی تری را در نظر گرفتند – و تصور کردند.
علیرغم اطمینانهای جسورانه دگرگونی آرمانشهری، تصاویر آیندهنگر ما را از تغییر عمیق مورد نیاز جامعه منحرف میکند. چندین پروژه طراحی اخیر این موضوع را روشن می کند. Oceanix City یک مفهوم شهر شناور مدولار است که در سال 2019 برای جوامع ساحلی که از اثرات سیل و افزایش سطح دریا رنج می برند، رونمایی شد. در حالی که مفهوم شهر شناور واقعاً رادیکال است، و اگرچه تصاویر چشمگیر آن مطمئناً آرمانگرا به نظر میرسند، اصول اولیه طراحی نشان نمیدهد که از دگرگونی قابل دستیابی برای جمعیتهای مربوطه پشتیبانی میکند، که بسیاری از آنها ناخواسته از خانههای خود رانده میشوند. به طور مشابه، The Line عربستان سعودی، یک شهر خطی پیشنهادی در بیابان با انرژی های تجدیدپذیر، ادعا می کند که یک “انقلاب در زندگی شهری” است. تا آنجایی که به گونهشناسی شهری پیش میرود، بیسابقه است، اما صرفهجویی در انتشار گازهای گلخانهای ناشی از کربن صفر بودن عملیاتی بدون شک با ساخت چنین شهری در وهله اول خنثی میشود. علاوه بر این، این پروژه علاقه اندکی به تحولات اقتصادی و سیاسی برای ساکنان فعلی یا آینده نشان می دهد. (آخرین باری که بررسی کردم، اینها ویژگی های لازم یک انقلاب هستند.)
یکی از پیشنهادهای اخیر که مجموعه جامع تری از ابعاد اجتماعی را در نظر گرفته است، Telosa است. Telosa که توسط میلیاردر فناوری، مارک لور طراحی شد و در سال 2021 اعلام شد، پیشنهادی برای یک شهر بدون ماشین و بدون ماشین در جنوب غربی آمریکا است که بر اساس یک مدل اقتصادی و سیاسی منصفانه تر به نام “Equitism” عمل خواهد کرد. با افزایش ارزش زمین، سود حاصل از آن به شهر باز می گردد تا به جیب توسعه دهندگان. مسائل حاکمیتی و تصمیم گیری باید مشارکتی و شفاف باشد. با وجود بلندپروازانه بودن این پروژه، سه سال بعد هنوز بدون مکان تایید شده باقی مانده است.
همانطور که ما به دنبال پاسخی برای چالش های ایجاد تحول در مسیر هستیم، ممکن است مکان های دیگری نیز وجود داشته باشد. آنها احتمالاً ردپای دیجیتالی پیچیده ای مانند Oceanix City یا The Line نخواهند داشت و لزوماً ساختمان های جدیدی نیز نخواهند بود. اما مانند مدینه فاضله های گذشته، آنها ممکن است پتانسیل تغییر عمیق تر در سیستم هایی را داشته باشند که هم بی عدالتی های اقلیمی و هم اجتماعی-اقتصادی را تداوم می بخشند. یک معماری سیاسی بیشتر برای تغییرات آب و هوا، یا یک اقلیم واقعی، باید بیش از طراحی انجام دهد. باید با سیستمها و فرآیندها درگیر شود، زیرا در اینجاست که طراحی بهعنوان یک عمل دگرگونکننده اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قدرت میگیرد. از همکاری کثیف مورد نیاز برای ایجاد و حفظ جامعه دوری نخواهد کرد. رویکردهای مقرون به صرفه و مشارکتی مانند همنشینی، مسکن تعاونی، تراست زمین اجتماعی، و سایر مدلهای مالکیت اقتصادی جایگزین، نمونههای قدرتمندی هستند که بسیاری از آنها مادی بودن و ردپای کربن را نیز در نظر میگیرند. اقلیم های فردا بر تقویت، استفاده مجدد تطبیقی و رویکردهای پر کردن تاکید خواهند داشت.
خوشبختانه، حتی در انبوه سرمایهداری در مراحل پایانی، ما مجبور نیستیم به دنبال اثبات وجود چنین مدلهای رادیکالی باشیم. پروژه هایی مانند بازسازی مسکن اجتماعی Grand Parc در بوردو، فرانسه، توسط برنده جایزه Pritzker Lacaton & Vassal نمونه های قدرتمندی از نحوه نجات یک ساختمان از محل دفن زباله و در عین حال حفظ حرمت و امنیت اقتصادی ساکنان در این فرآیند است. در مواردی که ساخت و ساز جدید مورد نیاز است، میتوانیم به نمونههایی مانند شبکه تعاونیهای انبوه مسکن چوبی که در جنوب اسپانیا توسط گروه Lacol به وجود آمده است نگاه کنیم، که نشان میدهد چگونه پروژههای طراحی مشارکتی کم کربن میتوانند مقرون به صرفه بودن و اتصال را تضمین کنند. اینها نه تنها ممکن است بلکه بسیار مطلوب نیز هستند. Frolic، یک طرح جدید مسکن تعاونی مستقر در سیاتل، مدل مشابهی از مالکیت مشترک و زندگی مشترک را ارائه می دهد که به صاحبان خانه اجازه می دهد آینده محله خود را شکل دهند. انجمن زمین تراست فلوریدا کیز که پس از طوفان ایرما در بیگ پاین کی تأسیس شد، اخیراً 31 واحد مسکن نیروی کار مقرون به صرفه را از طریق خانه های رنگارنگ، مرتفع و مقاوم در برابر طوفان تکمیل کرد.
اگر اینها هنوز هم رام به نظر میرسند، همیشه میتوان برای الهامبخشی بیشتر به اقلیمهای تخیلی و گمانهزنی روی آورد. در اینجا، هیچ کمبودی در بینشهای رادیکال وجود ندارد که ما را به تفکر انتقادی درباره گذشته، حال و آینده خود برانگیزد. لیساید داستانی تخیلی درباره یک شهر گیرنده آمریکایی برای پناهندگان آب و هوا است. سیاره شهر آینده ای گمانه زنی است که ایده یک عقب نشینی جهانی و بین نسلی به یک شهر بزرگ را بررسی می کند. و چرا نه؟ به هر حال، مدینه فاضله در آن واحد مکان خوب و بی مکان است. در حالی که به دنبال تغییر اقلیم هستیم، باشد که از هر دو استفاده کنیم.
دکتر آلیز کارر یک دانشمند اقتباسی و فیلمساز است که کارش بر ابعاد انسانی تغییرات آب و هوایی متمرکز است.
منبع: https://www.archpaper.com/2024/09/question-utopia-climate-solutions/